میراث جاویدان، باقیاتصالحات، بهترین راه برای زنده نگاه داشتن نام انسان و...؛ اینها همه تعریفهایی است که از وقف شنیدهایم، اما اینبار میخواهیم آثار وقف را از زبان کسی که زندگیاش با آن گره خورده است، بشنویم. محمد خاکساری، فرزند حاج محمدجعفرخان خاکساری، یکی از ۹واقف بزرگ خراسان است.
پدر او که صاحب یکچهارم اراضی امامیه بوده، به خاطر اعتقادات مذهبیاش قبل از به دنیا آمدن محمد، ثلث اموالش را وقف روضه سیدالشهدا (ع) میکند. اکنون محمد خاکساری که در تمام ۸۷سال عمرش سایه وقف پدر را بر سر داشته است، آثار این وقف را بهخوبی در زندگی خود و فرزندانش احساس میکند. چند خطی از داستان زندگی محمدجعفرخان و پسرش را با هم ورق میزنیم.
اصالتا اصفهانی، اما زاده مشهد بود. در همان کودکی و درحالیکه هنوز نتوانسته بود طعم نوازشهای مادر و لبخندهای پدر را حس کند، یتیم شد. اصلا شاید همین درد مشترک با یتیمان، او را تبدیل به یکی از بزرگترین واقفان خراسان کرد.
شاید یک شب که دل محمدجعفر کوچک برای پدر و مادر تنگ شده، در کنجی با خدای خود خلوت کرده و همانجا عهد میکند بزرگتر که شد، قدمی برای یتیمان بردارد.
اگرچه محمدجعفر نتوانست از نعمت حضور پدر و مادر بهره ببرد، رشد در دامان یک دایی معتقد و مذهبی، فرصت مغتنمی برای او فراهم آورد تا با قرآن و مسجد آشنا شود و بتواند در جوانی به عنوان فردی متدین و معتقد، زبانزد خاص و عام شود.
محمدجعفر که وارث یکچهارم اراضی امامیه بود، بهخاطر همین اعتقادات مذهبی، ثلث اموالش را وقف روضه سیدالشهدا (ع) کرد. او که در محله «کوچه نو» میزیست، از نبود مسجد و حسینیه در محلهاش رنج میبرد، به همین دلیل ابتدا مسجد و حسینیهای در محل زندگی خود ساخت و سپس برای گذراندن امور آن، بخشی از زمینهای امامیه واقع در بولوار امیریه کنونی را -که در آن زمان زمین کشاورزی بود- وقف کرد.
علاوه بر این حاجمحمد جعفرخان آبانباری هم در ابتدای خیابان عشرتآباد ساخت و بخشی از درآمد زمین وقفی را به نگهداری و تعمیر آن اختصاص داد. محمدجعفرخان، هم معمار بود و هم کارشناس دادگستری؛ البته شغل اصلیاش معماری بود.
در کنار آن بهدلیل اعتباری که نزد مردم داشت، بهعنوان کارشناس دادگستری هم مشغول بهکار شد و هر زمان که میان مردم اختلافی میافتاد، سعی میکرد با بهترین راهحل آنها را آشتی دهد. او معمولا از این کار پولی نمیگرفت و میگفت: «اصلاح ذاتالبین بهتر از هر پولی است.»
محمدجعفرخان که بر اثر همین میانجیگریها دیده بود چه مصیبتهایی ممکن است بر اثر اهمالکاری فرد فوتشده، بر سر ورثه بیاید، قبل از مرگش بهنحوی کارها را تنظیم کرده بود که با وجود ثروت فراوانی که داشت، کوچکترین اختلافی بین فرزندانش به وجود نیامد.
فرزندان او حتی نیازی به انحصار وراثت هم نداشتند؛ چراکه او با اینکه سواد چندانی نداشت، با توجه به قدرت پیشبینی فراوانش همهچیز را از هزینه کفنودفن خود گرفته تا حق اولاد و وقفیاتش بهخوبی تقسیم کرده بود و هنگام مرگ تنها مبلغ اندکی ته جیب خود داشت.
او که در سال۱۲۶۲ بهدنیا آمده بود، در سال۱۳۴۷ با آرامش سر بر بالین گذاشت و اگرچه از دنیا رفت، با حدود ۲ هزار و ۱۱۳ رقبه وقفی، نامش را برای همیشه در ذهنها جاویدان کرد.
تولد در خانوادهای ثروتمند سبب نمیشود که محمد بر دارایی پدر تکیه کند و دست از تلاش و کوشش بردارد. او پس از ۶سال تحصیل، برای کسب درآمد و ایستادن بر روی پای خود وارد بازار کار میشود.
پس از چندی شاگردی و ذخیره کردن سرمایهای اندک، در کنار کار، درس را هم ادامه میدهد و موفق میشود مدرک لیسانس خود را بگیرد. علاوه بر این حدود ۶سال هم در حوزه علمیه، درس دینی میخواند و با اصول دین آشنا میشود.
اگرچه محمد در کودکی هنگام شنیدن واژه وقف نمیتواند معنای آن را درک کند، بزرگ شدن در خانوادهای مذهبی، تحصیل در حوزه علمیه و از همه مهمتر داشتن پدری واقف سبب میشود که او نیز در آینده نهتنها متولی وقفیات پدر شود که خود نیز بخشی از اموالش را برای کمک به دیگران وقف کند.
محمد خاکساری که از سال۸۲ و پس از فوت برادر بزرگتر، متولی وقفیات پدر میشود، توانسته است در این مدت تعداد رقبات این موقوفه را از ۹۰۰ رقبه به ۲ هزار و ۱۱۳ رقبه افزایش دهد. علاوه بر آن خود نیز در چندین خیریه عضو است و هتلآپارتمانی را وقف کمک به بیماران نیازمند کرده است.
او معتقد است: پول تا وقتی که خرج نشده، ارزش ندارد. اگر قرار است خرج نشود، چه فرقی میکند که الان اینجا یک بسته پول باشد یا یک بسته کاغذ! لااقل روی کاغذ میتوان چیزی نوشت ولی روی پول نمیتوان چیزی نوشت! اما پول وقتی ارزش دارد که هزینه شود و وقتی ارزش واقعی پیدا میکند که در راه خیر خرج شود و دیگران از آن استفاده کنند.
در وقفنامه محمدجعفرخان خاکساری که به حدود ۸۰ سال پیش برمیگردد، نمونههای زیر آمده است:
آبانبارها که از میان رفتند. اداره اوقاف به دنبال جایگزینی این وقف به جای آبانبار، آبسردکن در شهر نصب کرد
- یکسوم مزرعه امامیه که حدود ۱۲۰هکتار زمین است، وقف روضه سیدالشهدا (ع) میشود؛ چندسالی میشود که کاربری این زمینها که در بولوار امیریه کنونی واقع است، از کشاورزی به مسکونی تغییر یافته است. هنگام تغییر کاربری زمینها، پسر بزرگ محمدجعفرخان که متولی بوده، به دلیل کسالت، وکالت زمینها را به اداره اوقاف میسپارد.
اداره اوقاف هم ۱۲۰هکتار زمین را تقسیمبندی میکند و به تعاونیهای ادارات از جمله دادگستری، نیروی انتظامی، ثبت اسناد، حراست و... واگذار میکند. با این کار علاوه بر اینکه نزدیک به هزار نفر صاحب زمین و خانه شدند، درآمد حاصل از آن نیز طبق خواسته مرحوم خاکساری وقف روضه سیدالشهدا (ع) و اطعام نیازمندان شد.
- آبانبار ابتدای خیابان عشرتآباد وقف سیراب کردن مجاوران و زائران بارگاه رضوی باشد و بخشی از درآمد اراضی امامیه هم صرف نگهداری و تعمیر آبانبار شود؛ در گذشته برای تأمین آب، در هر محله نقطهای مرکزی را گود میکردند و آب داخل این مراکز جمع میشد.
سپس سقاها از طریق پلههایی که تا آبانبار کشیده میشد، سطلها را پر آب میکردند و به در خانه مردم میبردند. بعد از لولهکشی، آبانبارها از میان رفتند. بخش تحقیق اداره اوقاف به دنبال جایگزینی برای این وقف تصمیم گرفت به جای آبانبار، آبسردکن در سطح شهر نصب شود.
محمد خاکساری، دومین پسر مرحوم خاکساری که در سال۸۲ به جای برادر بزرگتر متولی موقوفههای پدر شد، با این تصمیم موافقت کرد و از آن زمان تاکنون هرسال حدود ۴۰ آبسردکن در سطح شهر و همچنین بیمارستانها، مساجد و حتی مدارس توزیع میشود.
درحالحاضر میتوانید این آبسردکنها را با مهر موقوفه حاج محمدجعفرخان خاکساری در تمام بیمارستانهای مشهد به جز بیمارستان دکتر شریعتی (که خود بیمارستان نخواست) مشاهده کنید.
همچنین محمد خاکساری اعلام کرد که موقوفه آمادگی دارد یک آبسردکن به هر مغازه یا ارگانی که هزینه برق و نگهداری این آبسردکنها را تقبل کند، واگذار نماید. - ساخت «مسجدالوفا» و حسینیه «علفکشها» در «کوچه نو»؛ مسجد کماکان در این محله باقی مانده، اما حسینیه علفکشها امروز تبدیل به مدرسه «الحجه» شده است.
- حبس مغازهای در بازار سرشور برای تأمین هزینه شبهای برات
دروغ و فحش دوچیزی است که حاج محمدجعفرخان خاکساری با آن بیگانه بوده است. محمد خاکساری در بیان خاطراتی از پدر میگوید: گاهی ایشان شب به خانه میآمد و میدیدیم کت به تن دارد، اما پیراهن تنش نیست. میپرسیدیم پدر پیراهنتان چه شد و ایشان جواب میداد: فردی برهنه به مسجد آمد و گفت لباس ندارم. من هم پیراهنم را درآوردم و به وی دادم.
یا میگوید: گاهی فردی در خیابان جلوی پدرم را میگرفت و پس از احوالپرسی گرمی میگفت: حاجآقا ۵۰ تومان دارید به من بدهید؟ پدر هم فورا دست در جیب میکرد و مبلغ درخواستی را به وی میداد.
میپرسیدیم پدرجان ایشان را میشناختید؟ میگفت خیر. میگفتیم پس چگونه به ایشان اعتماد کردید و پول دادید؟ میگفت من نمیتوانم دروغ بگویم. وقتی آن فرد مبلغی را خواست که من در جیب داشتم، چگونه میتوانستم به دروغ بگویم ندارم؟
تنها کلامی هم که پسر از اوج عصبانیت پدر به هنگام شیطنت به خاطر دارد، «پدرصلواتی» است و از او فحشی به خاطر ندارد.
- وقتی پدرتان اموالش را وقف کرد، شما چندساله بودید؟
آن زمان هنوز به دنیا نیامده بودم.
- از اینکه پدرتان بخش بزرگی از اموالش را وقف کرده است، ناراحت نیستید؟
درواقع از هیچ کاری بیشتر از این خوشحال نیستم؛ چراکه همیشه کار والدین روی فرزندان نیز تأثیر میگذارد. معمولا هر راهی پدر و مادر بروند، فرزندان نیز به همان راه میروند. بدین ترتیب رویه پدرم در من هم اثر کرد و بخشی از اموال و زندگیام را وقف کمک به نیازمندان کردم و از این امر بسیار خشنودم.
علاوه بر آن از دیدگاه دیگری هم میتوان به این موضوع نگاه کرد؛ پدرم وارث یکچهارم اراضی امامیه بود و از آن زمینها یکسومش را وقف کرد. امروز از آن همه زمین تنها همان یکسومی که وقف کرده بود، مانده است و خداراشکر که در راه درستی صرف شد.
متأسفانه منابع طبیعی، بقیه زمینها را تصاحب کرد. گفتند ملی است و نباید در اختیار شما باشد. اگر وقف نمیکرد، این زمینها را هم الان یا منابع طبیعی گرفته بود یا بین ورثه پخش شده بود و اثری از آنها نبود، ولی الان که وقف شده است، مردم از آن بهره میبرند.
- وقت چه آثاری در زندگی شما داشته است؟
من الان ۴ دختر و ۷ نوه دارم. وقتی نگاه میکنم، میبینم خداراشکر بچههای خوبی دارم، سلامتی دارم، در خانوادهمان یک معتاد و سیگاری نداریم. یکی از نوههایم در آزمون ورودی دانشگاه رتبه ۲۰ آورد. دو نوه دارم که در خارج زندگی میکنند و نابغهاند و خلاصه همه فرزندان و نوههام خوبند.
چه چیزی میخواهم بهتر از این؟ من تمام اینها را از لقمه حلال در زندگی میدانم. پول حلال اثر خودش را در خانواده خواهد گذاشت. فقط کافی است چشمانمان را باز کنیم تا بتوانیم اثرش را بهعینه ببینیم. روزی مهندسی از من تقاضایی نامشروع کرد و من به او گفتم آیا میخواهید در آینده فرزندان شما هم به راه خلاف بروند که چنین درخواستی میکنید؟
- چه توصیهای دارید برای کسانی که امروز میخواهند وقف کنند؟
اصولا فلسفه وقف این نیست که مردم بیایند روضهای بخوانند و بروند، بلکه اصل این است که چیزی به مردم برسد و درنهایت آنها بهره ببرند. همین وقف پدرم را که بنایش خواندن روضه سیدالشهدا (ع) بود، مثال میزنیم.
در این وقف علاوه بر بهره معنوی که مردم میبرند، با برپایی مجالس روضهخوانی، برنجفروش، روغنفروش، آشپز، چایفروش، قندفروش و... همه سود میبرند یا وقتی مدرسهای ساخته میشود، بچههایی که در آن تحصیل میکنند، در آینده به مردم خدمت خواهند کرد، یا وقتی مسجدی ساخته میشود، عدهای در آن به راه راست هدایت میشوند و... خلاصه اینکه هر وقفی فلسفهای دارد، اما درنهایت فلسفه تمام آنها این است که مردم بهره ببرند.
روایتی هم از پیامبر اکرم (ص) است که میفرمایند محبوبترین فرد نزد خدا کسی است که نفعش بیشتر به مردم برسد، نه کسی که بیشتر نماز بخواند؛ البته با توجه به نیاز امروز جامعه ما به نظر بنده، بهترین وقف، وقف در راه تحصیل و بهداشت است.
- با توجه به نیاز فراوان منطقه ۱۲ به مدرسه و درمانگاه، آیا ممکن است که از محل این وقفیات بخشی را هم به این امر اختصاص داد؟
من شخصا خیلی خوشحال خواهم شد؛ چراکه همانطور که گفتم، واقعا جامعه امروز ما به این دو امر بیشتر از هرچیزی نیاز دارد، اما با توجه به قوانینی که در وقفنامه وجود دارد، علما اجازه چنین کاری را نمیدهند و میگویند باید طبق آنچه در وقفنامه نوشته شده است، عمل شود.
* این گزارش پنج شنبه، ۴ دی ۹۳ در شماره ۸۱ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.